چو شمعم بسوزم که تو باز بیایی
نیایی به پیشم کجایی کجاییچو گرما به پای زمستان نشستم
که شاید بیایی به پیشم کجایی

چو باران بیامد نیامد چو یارم
که تا شب نشینم که تا صبح بیایی که تا صبح بیایی

چنان کوه نشستم که هستم که مستم
نیامد چو یارم که یارم کجایی

چو پاییز به پای درختان نشستم
چو هر برگ بیفتد به پایت نشستم

خدایا زمین هست هوا هست
ز خاک است که یارم اصلا نیست

کجا هست کجا رفت
دگر نیست امیدم تحمل ندارم
کجایی کجایی کجایی ندانم

خدایا هنوزم که یارم نیامد
خدایا کجایی خدایا کجایی

کجا بود کجا رفت که از پیش ما رفت
زمین بود هوا رفت من این راز من این راز ندانم

اگر پاسخی هست بگو تا بدانم
اگر مست عشقم بگو تا برانم

پس از این نباشد تو چشمام حیایی
بگو پس خدایا خدایا کجایی

پس از این نگویم سپاست خدایم
اگر که تو این عشق بر من بر من بر من نیار یخدایا کجایی؟

خدایا کجایی؟
خدایا کجایی؟
خدایا کجایی؟
کجایی کجایی؟

به نام ؟
11 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/08/04 - 14:35 در متن ترانه